تجربه-عرف17/2

ساخت وبلاگ

....ادامه مطلب

چه تاثیراتی، بر بیننده دارد .تمام این مسائل، ناشی از

 محدودیتِ داستان گوئی وعدم استفاده ازقومیتها و اقوامِ

ایرانی است.مورد دیگر که فیلمسازان آنرا نابود

کرده اند. نمایشِ دادن برتری فکر و ایده جوانان، است. که تجربیات

بزرگسالان و پیرها را، به چالش کشیده. و معمولا پیرها منفعل

و سرگردان، در حل مسائل، دیده میشوند. و یک جوان بیست

سی ساله، واضح به پدر یا پدر بزرگ خود، میگوید طرزفکر

شما قدیمی است. و دیگر کار نمی کند. از بین بردن دانش

و تجربه ،بزرگان و قطع روندِ انتقالِ تجربیاتِ اولیا به فرزندان

نمی تواند تصادفی، باشد. و حتما سیاست و خط مشی

واقعی ،پشت اینگونه قصه ها، وجود دارد. و ممکن است

ناشی از خواست و سیاستِ سردمداران حکومتی، باشد

این متولیان فرهنگِ درب و داغون ج.ا یادشان رفته

که ملت  بدبخت ایران، در عین برخورداری از همهِ مواهب

اقتصادی، در سال 57 به راهنمائی یک پیر مرد هشتاد ساله

شورش کردند. توجه به این تناقص نیز بد، نیست. یکی دیگر

از اتفاقاتی که در سینمای ما افتاده، اینست که تمام نقش ها

بسمتِ خاکستری، میروند و دیگر آدم خیلی خوب و یا خیلی

بد در فیلمهای داستانی، نیست و فقط آدم بدها در فیلمهای

سیاسی که مربوط به رژیمهای گذشته، است. واضح و مشخص

هستند. فیلمهای جنگی هم، فاجعه است. و از هیچ یک از اصول

داستان گوئی و بافت دراماتیک، برخوردار نیستند. در اینگونه

 فیلمها ،بدون اینکه به عواملِ برافروختنِ جوانِ فیلم ،اشاره کنند و

 یا به سایر علل ،به پردازند. ناگهان جوان عاشقِ رفتنِ به جبهه

میشود. و حتی با مخالفت صریح والدین خود، مواجه میشود. و

هیچیک هم، توضیح قانع کننده، بهم نمی دهند. و ناگهان جوان

را در جبهه نشان میدهد.واقعا جنگِ ما این شکلی بود؟ یعنی

جوانانِ بی کله - و گوشتِ جلوی توپ، لازم داشت.آیا افراد متفکر

و مبتکرو دانشمند و بخصوص ارتشیانِ متخصص در جنگ

هیچ نقشِ قابل گفتن، نداشتند. ودیگر اینکه همیشه عملیات، به

پیروزی منجر میشده، در حالیکه در همین اخیراً آقای محسن

رضائی، اعتراف کرد که ما ،از شکست در کربلای 4 تقریبا

مطمئن بودیم. چرا در مورد شکست ها، و تدبیرها، برای برگرداندن

شکست، به پیروزی، فیلمی  ساخته نمی شود. نقش ارتشیان فداکار

و متخصص، که سالها در تخصص خود، استخوان خرد کرده

بودند. چرا در فیلمها، نمایش داده نمی شود . ولی کارهای معمولی

یک جوان ،که حداکثربه اندازه یک سرباز، است را ،از زوایای

مختلف نمایش میدهند .اینها تصادفی، نیست . سیاست کلی،

نادیده گرفتن بنیادیِ تخصص، است. زیرا بهتر میتوان

از احساسات و منابع مالی و جانیِ غیر متخصص ها، سوءاستفاده

کرد. سینمای ایران همگام، با غارتگرانِ اندیشه و تفکرِ ایرانی،و

و همدل با نابود گرانِ خودباورانِ ایرانی، بوده. وکمر به نابودی فرهنگ و

اقتصاد و دانش ایرانی، بسته. و ساختن موشک و اسلحه و رواج آدمکشی را

به بهانه جنگ 8ساله، پیشرفت علمی خود، بحساب میاورد. طبعا اعزام

جوانانِ بیکار و غیر متخصص و نا برخوردار، از مواهب

مادی و معنوی، به جبهه و به کشتن دادن آنها، آسانتر از

فرستادنِ افراد متخصص و برخوردارِ اقتصادی و فرهنگی،

به جبهه است. راستی چرا یک فیلمساز به دلائلِ زنده ماندنِ

فرزندانِ مسئولین، در جنگ و زندگی کردن بیشترِ آنها در طول جنگ

در امریکا و اروپا، نمی پردازند.مخصوصا توله های رفسنجانی

ولی مطمئن هستم . روزی اینگونه فیلمها، ساخته خواهند شد. و

طرز رفتارِ وحشتناک نظام، با مردم را بنمایش خواهد گذاشت.

حیف است دیدگان و گوش خود را ساعاتی به کسانی وام دهید

که مغرضانه، بدنبالِ تحمیق و تخدیرِ ملتِ ایران، هستند.         

من کی ام...
ما را در سایت من کی ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atelon4d بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت: 2:20