رهیافت8

ساخت وبلاگ

........اما.....

این مقاله با این کلمه (اما)شروع نمیشه ولی در اواسط

مقاله من بهش پناه خواهم آورد .فقط نابجا ازش استفاده

کردم چون احتمال میدهم در قسمت اول خوانندگان گرامی

شدیدا دچار سوء برداشت شوند و از خواندن ادامه مطلب

خودداری کنند بهمین جهت فعلا این(اما) را داشته باشید

تا بعد ببینیم به چکاری میاید

مردمی پاکنهاد و عاشق خدمت و اولین داوطلبان برای

کمک به درماندگان.مبلغان بی ادعا و محرم راز خانواده ها

زندگی را در عین سادگی و خوبی میگذراندند . حکام و

شاهان به زیارت ایشان میرفتند و ایشان هرگز از پادشاهی

هیچ درخواستی نکردند .این قوم وقبیله بیش از نیمی از

اشعار و ادبیات ما را اشغال نیکونهادی خود کردند .اجداد

ما بدست ایشان محرم میشدند و با دست خط ایشان قباله

ازدواج ها نوشته میشد. ایشان در خانه تجار و پولدارانی

که با شبهه پول کسب کرده بودند حتی یک جرعه آب

هم نمی خوردند. بیشتر زمینها و املاک بدست خط ایشان

سند میخورد و نام وامضاء اشان سندیت تام داشت.آنها

در علم موسیقی و معماری ونجوم و ریاضیات سر آمد

بودند و مردم یک شهر بسمتی که ایشان بعنوان سمت

قبله تعیین میکردند نماز میخواندند .در زمان ساختن

خانه نظر ایشان در مورد طرف توالت را می پرسیدند

و در غالب دعواها حکم آخر را ایشان میدادند .نظرشان

حق و نفس شان گیرا بود.اگر تاجر و یا پولداری به ایشان

هدیه ایی پیشکش میکرد و ایشان آنرا قبول میکردند موجب

افتخار بود و از آن ببعد دهنده هدیه همه جا تعریف میکرد

که هدیه اش توسط ایشان پذیرفته شده است.در بیشتر مواقع

صاحبان مال و اموال برای آوردن و رساندن ایشان به محلی

اسب و استر خودرا می فرستادند و اگر ایشان سوار میشدند

صاحب مرکب افتخار میکرد.در تمام میهمانی ها بالای

مجلس با افتخار به ایشان تعارف میشد و ایشان هر یک

افتخار شهر و دیار خود بودند و اگر پدر ومادری میتوانست

فرزند خود را در سلک شاگردان ایشان در آورد سر آمد

فامیل میشدند. ایشان همیشه مسئولیت اعلام اول ماه مبارک

رمضان و اعلام اول ماه شوال را بعهده میگرفتند و یک

شهر با اعلام ایشان شروع به روزه گرفتن ویا خاتمه روزه

گرفتن را انجام میدادند . در زمانی که پیاده عازم محلی بودند

تعدادی که اجازه همراهی داشتند در پشت سر ایشان حرکت

میکردند و انصافا تا ایشان اجازه نمیدادند کسی شروع به سخن

نمی کرد.ایشان با احتساب صحیح اموال نسبت به دریافت

خمس و ذکات اقدام میکردند و رفتن به حج فلان آقا را

بلامانع میکردند. تمام مردم آنها را علما میدانستند و حرف

خلاف نظر ایشان را همتای کفر بحساب میاوردند .تکیه

کلام مردم همیشه این بود که از قول ایشان مطلبی را بیان

میکردند وبا این اعلام حجت به شنوندگان تمام بود. سخنان

ایشان در منابر و کلاس های درس عین سخن رسول الله(ص)

پذیرفته بود و بغیر از شاگردان بسیار نزدیک و یا مجاز کسی

روی سخن ایشان سئوال و شک وتردید نمی کرد. چه بسیار

نیازمندانی که توسط ایشان روزگارشان میگذشت بدون اینکه

کسی از چگونگی امرار معاش این خانواده خبری داشته باشد

من کی ام...
ما را در سایت من کی ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atelon4d بازدید : 194 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:53