بدون تردید همه افراد بشر مسائل زیادی را میدانند
و حتی بعضی ها مسائل گوناگون بسیاری را میدانند و یا
میتوان به اشخاصی برخورد کرد که در چند رشته، در حد
یک متخصص میدانند. دانستن های ناقص و متنوع مانع
بزرگی در راه پیشرفت و متمدن شدن هستند. علاوه بر اینکه
دانستگی ، مانع پیشرفت است .اظهار فضل کردن افراد
هم بنوبه خود بر بزرگی این مانع، می افزاید . شخص
مسائلی در مورد سیاست میداند. و واقعا به درستی و نادرستی
این مسائل، واقف نیست. او فقط میداند که چنین مواردی
وجود ،دارد. و یا در مورد چند داروی آنتی بیوتیک ویا
داروهای کم اهمیت چیزکی میدانند .دیگه کسی جلودارشان
نیست . در همه جا داروها را تجویز میکنند و دم از اطلاع
و آگاهی میزنند و در مورد مسائل سیاسی فاجعه از این هم
عمیق تر است . در مجالس و محافل گوناگون، در مورد
مسائل سیاسی ،اظهار نظر کرده و احتمالا با دست آویز
قرار دادن یک نقطه ضعف حکومت که همه هم از آن
اطلاع دارند. داد سخن داده و با ابراز مطالب درهم ومغشوش
کلا زحمات میزبان و وقت سایرین را به فنا میدهند.
حالا اگر کسی هم در مقام روشن کردن طرف باشد و یا
بخواهد کمی او را تصحیح کند. دیگه واویلا.
گاهی مشاهده میشود که افرادی بخاطر دانائی یک شخص
متخصص ، پیرو سخت و محکم او میشوند.وحتی در سایر
موارد که او متخصص نیست بازهم از او پیروی میکنند
در زمان شاه مرحوم انواع ریش و موی خوانندگان برای
جوانان الگو میشد و در بسیاری موارد تکیه کلامها و تیکها
و رفتارهای خوانندگان وهنرپیشه ها و یا افراد سرشناس
دیگر مورد توجه مردم، قرار میگرفت و از آنها تقلید میشد
در باره مکاتب فکری و اندیشه، اوضاع وخیم تر بود و
شخصی مانند علی شریعتی در تمام جنبه ها مورد نظر بود
نویسندگان و کارگردانان و هنرپیشه ها و حتی روحانیون زیادی
بواسطه داشتن اطلاعاتی، مورد پذیرش جامعه قرار میگرفتند
مسلم است که در مقام پیروی، مردم، دیگر فکر نمی کردند و
بدانش و دانائی احتمالی مرشد خود تکیه میکردند . و مشخص
است که این طرز فکر جامعه ما را در حال حاضر در چه
گرداب عظیمی، گرفتار کرده است.برای عبور از فرهنگ
کشاورزی و رسیدن به تمدن لازم است ما از کلیه دانستگیها
چه دانستن های خودمان و چه دانستنهای افراد دیگر گذر
کنیم و بجای همه دانسته ها به تفکر در باره هر موضوع
لازم(نه مورد علاقه) به پردازیم. و با تفکر به حال و آینده
وارد شویم.تمام و یا بسیاری از دانسته های ما بدون تفکر
در ذهن ما جا گرفته و ما دیگر در قید درست و نادرست این
دانسته ها نیستیم. ومتاسفانه همین دانسته ها را معیار شناخت
و قضاوت خود قرار میدهیم .و آینده خود را وقف این دانسته ها
میکنیم و وقتی این قضاوت ها و دانستگی ها به نتیجه میرسند
تازه ما متوجه وخامت اوضاع شده و بازهم نمی دانیم که این
نتایج، به سبب تصمیم های خود ماست .که با توجه به آگاهی کم
و ناچیز ما و با تکیه به دانسته های بی ارزش و نارسا
اتخاذ شده است. گاهی ندانستن موضوعی بسیار مفیدتر
از دانستن ناقص و معیوب آن است. و مسئله دیگر اینکه
اگر ما بدانیم که در باره موضوعی اطلاعات نداریم شاید
در صدد بر آئیم که اطلاعاتی، کسب کنیم .ولی وقتی اطلاعات
ناقصی داریم و به نادانائی خود هم، واقف نیستیم. معلوم
نیست که در صورت نیاز چه تصمیمی خواهیم گرفت
بیائید هر چه زودتر مغز و ذهن خود را از دانستگی های
متراکم و قدیمی وگاهی معیوب، پاک کنیم.چشمانمان را
بشوئیم و دنیای تازه و نوئی را از نو ببینیم
من کی ام...
برچسب : نویسنده : atelon4d بازدید : 194