شعر های مسعود انصاری

ساخت وبلاگ
بوسه ای جانانه نذرم کن گناهش با خودم

سوختن در آتش و روز سیاهش با خودم

خوب میدانم که می ترسی ببیند دیگری

جنگ با چشمان شور و کینه خواهش با خودم

بی خبر یک شب مرادر بازویت محصور کن

 

رفتن آهسته در وقت پگاهش با خودم

تا نویسد روزگاران قصه ی عشق مرا

تو زلیخا شو برادر ها و چاهش با خودم

مثل شیرین شو به دستم تیشه ی فرهاد ده

بیستون و سنگ سخت و کوره راهش با خودم

این دو مشکل کرده اکنون روزگارم را سیاه

ناز بی حد از تو است سوز  آهش با خودم

باز دیشب آینه در گوش من آهسته گفت

روزگاری را که تو کردی تباهش با خودم

شعر از مسعود انصاری

من کی ام...
ما را در سایت من کی ام دنبال می کنید

برچسب : آهنگ های مسعود انصاری, نویسنده : atelon4d بازدید : 220 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 3:24