آش شله قلمکار

ساخت وبلاگ
[Forwarded from Fereshte Abdollahi]
شیخی به چرت بود که زنش  وارد شد به تعجیل, بگفتا;

شیخا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی!

پس شیخ به عبا و عمامه شد و دیگ, سمت دروازه, پیش گرفت.

چون رسید کوی هیئت را, خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو!

در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!

ره ز میان صف گشوده, بالای دیگ برسید. دیگ آش, نیمه یافت.

پس آشپز را بگفت; دست نگاهدار, که نذری را اشکالی ست شرعی!

آشپز بگفت; از چه روی ای شیخ؟

خلق نیز به گوش شدند.

شیخ بگفت; قصاب بدیدم به بازار که گوسپند, تازه ذبح بکرده,

سر به کناری نهاده بود. چون ز سر بگذشتم, حیوان به ناله و

اشک شد که قصاب, آب نداده, هلاکم نمود..., هم از این روی,

حرام باشد آن گوشت و این شله!

مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که; حال که کار ز کار

بگذشته, چه باید کرد شیخا؟

شیخ بخاراند ریش را و بگفتا; خمس آش به امام دهید, حلال شود!

پس خلق بگفتند آشپز را که; خمس دهی, حلال شود, به

ز آنست که کل آن حرام شود!

پس آشپز, دیگ ز شیخ بستاند و آش اندر بکرد!

خلق, شادمان شده, شیخ را درود گفته, صلوات

بفرستادند.

خشتمال, که ترش روی, حکایت بدید و بشنید, شیخ

را جلو گرفته, بگفتا; این چه داستان بود که کردی؟ چه

کس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید, ای فریبکار؟

شیخ بگفت; مهم شله است, که به دیگ شد! الباقی,

نه گناه من است, که خلق را اگر میل به خریت باشد

همه کس را حلال باشد به سواری!

@ttalangori

من کی ام...
ما را در سایت من کی ام دنبال می کنید

برچسب : آش شله قلمکار,آش شله قلمکار اصفهان,آش شله قلمکار رزا منتظمی,آش شله قلمکار اصل,آش شله قلمکار رشتی,آش شله قلمکار نذری,آش شله قلمکار مشهدی,آش شله قلمکار شیرازی,آش شله قلمکار اصفهانی,آش شله قلمکار نیکوصفت, نویسنده : atelon4d بازدید : 270 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:44